نظرات امام خمینی ، علامه طباطبایی و شهید مطهری درباره مولوی
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۸۵۶۵۰
آیتالله مطهری در کتاب آشنایی با قرآن جلد دوم مینویسد: «مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد. هرچه میگوید تفسیرهای قرآن است، منتها از دید عرفانی».
به گزارش خبرگزاری برنا؛ هادی سروش در روزنامه «جمهوری اسلامی» نوشت: از آنجا که اظهارات فقهی منفی در مورد مولوی تلاطمی نهچندان مطلوب در فضای حقیقی و مجازی ایجاد نمود، بر آن شدم نگاه متفاوتی از برخی از چهرههای شاخص حوزه و سپس نگاه فقهی به وی را تقدیمتان نمایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نکته اول؛ خودم و شما و تمام اندیشمندان حوزه و دانشگاه را دعوت میکنم عبارتی از حضرت امام (ره) را ملاحظه کنیم که چگونه ایشان معتقد است فهم کلمات امثال مولوی محتاج شناخت مبانی و اصطلاحات خاص است و این شناخت برای خیلیها حتی حکیم سبزواری هم میسر نبوده چرا که برای فهم «مولوی» نیاز به «قریحه عرفانی» داریم.
ایشان در جلد دوم تقریر شرح منظومه که حاوی مباحث سطح عالی فلسفه است، میگوید: «کثیری از ناس شعر مثنوی را جبر میدانند و حال آنکه [وی] مخالف با جبر است، و علت آن این است که آقایان معنای جبر را نمیدانند. و چنانکه مرحوم حاجی [سبزواری] نیز در شرح خود بر مثنوی نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند؛ زیرا حکیمی قول عارفی را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانی داشته باشد. برای [فهم و] شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه کشف ذوقی داشته باشد لازم است...»
نکته دوم؛ اضافه برفرمایش امام، اظهارنظر علامه طباطبایی و دو شاگرد نمونهاش یعنی آیتالله مطهری و آیتالله جوادی آملی هم شنیدنی است. سخن مهم علامه طباطبائی در کتابالرسائل چنین است: «مولانا؛ عارف رازدان و خدابینی است که غواص اقیانوس معانی و معارف و قدوه اصحاب معرفت است». و سخن زیبای آیتالله مطهری در کتاب آشنایی با قرآن جلد دوم این است: «مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد. هرچه میگوید تفسیرهای قرآن است منتها از دید عرفانی».
استاد بزرگوار ما در فلسفه و تفسیر، جناب آیتالله جوادی آملی هم در درس میفرمودند: «آنچه جناب جلالالدین رومی در گفتههایش گفته بنابر عرفان و مبتنی بر مرحله برتری از تعقل دینی است.»
در باب مولوی و مثنوی او، عارفان از شیخ بهایی و مجلسی اول و فیض کاشانی تا مرحوم قاضی حرفها دارند که مجال طرح آن نیست. به عنوان نمونه از مرحوم عارف بالله آقای قاضی منقول است که گفته بود: «من میمیرم و میروم ولی شما از مثنوی دست برندارید».
نکته سوم؛ مباحث آن جناب در مثنوی براساس قریحه عرفانی و اصطلاح خاص اعتقادی است. آیا اصلاً استفتاء فقهی در این حوزه نظری - عرفانی، جا دارد؟ شاید برخی قائل به توسعه امکان اظهارنظر فقیه در همه جوانب دین از احکام و اعتقادات و اخلاقیات و تجربیات و امور هنری و ... باشند. اما در سوی دیگر، نظر ژرف دیگری هم هست؛ آیتالله شهید بهشتی میفرماید: «من تعجّب میکنم از مراجعی که در این زمینهها قلم روی کاغذ میآورند. چهطور متوجه این خطای بزرگ خودشان نیستند؟ یک مرجع چه حقّی دارد در زمینه مسائل اعتقادی جواب استفتا بنویسد؟ تقلید در مسائل فرعی عملی درست است ... اما تقلید در مسائل عقیدتی ضدّ اسلام است. آن آقایی که یکپارچه تقواست بالای چشم ما، ولی چه کسی به شما گفته به او مراجعه کنید و از او مسئله اعتقادی بپرسید؟»
نکته چهارم؛ شاید گفته شود ورود به بحث حرمت استفاده از «کتب ضاله» از شئون فقیه است. بله در «مکاسب محرمه» این بحث مطرح است اما باید دو نکته مورد ملاحظه باشد:
اولاً؛ این حکم یعنی حرمت استفاده از کتب ضاله، مورد تسالم همه فقیهان نیست و مانند آیتالله خوئی به کلی آن را مردود دانسته.
و ثانیاً؛ کتب ضاله باید عندالکل، یعنی نزد همه اندیشمندان دینی «ضاله» باشد. اگر کتابی دارای اصطلاح خاص است و اهل فن از متشرعه، آن را نه تنها «ضال» نمیدانند بلکه «هدایت» میدانند، قهرا از موضوعِ حکم کتب ضاله به کلی بیرون میرود.
نکته پنجم؛ شبهات درباره امثال مولوی از دیرزمان بوده و علماء هم پاسخ دادهاند و چیز تازهای نیست و حتی فتوای برخی فقهاء در این موضوع هم تازگی ندارد و حداکثر چون یک موضوع اختلافی است مقلدین محترم به نظرمرجعشان وفادار خواهند بود و در مواردی مانند نشر کتاب، فیلم و دیگر خاستگاههای هنری، نظام براساس قانون که مشروعیتش را از رای مردم و امضاء ولیفقیه دارد، برنامهریزی میکند.
نکته ششم؛ «فقه» همواره طلایهدار حفظ میراث و فرهنگ جامعه دینی بوده و قطعاً در این راستا به قواعد خود پایبند است.
نکته هفتم؛ از خود فقیهان آموختیم که بر مفتیان فتوا ضروری است در بیان حکم، حساب بازخوردِ فتوای خویش کنند. روا نیست در فضای حقیقی و یا امروزه در فضای وسیع مجازی، زمینهساز انکاریابی حرمتی به ساحت «فقه» شود. این همان است که ائمه (ع) عالمان دینی را از آن بنام «اضاعه» برحذر داشتهاند!
نکته آخر؛ جامعه دینی ما دارای تنوع افکار و سلیقههای مختلف است. «نهاد مرجعیت» با در دست داشتن قواعد فقهی مانند «حفظ نظام جامعه اسلامی» و یا «منع اختلال در روابط اجتماعی» و یا «پیشگیری از منازعات و آسیب به وحدت» اجازه تفرقه بین آحاد جامعه و ایجاد دعوا و کشمکشهای فرقهای و مذهبی را به کسی نخواهند داد.
آیا این خبر مفید بود؟
نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: امام خمینی دین شعر شهید بهشتی قرآن آیت الله کتب ضاله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۸۵۶۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام (ره)+ سند
فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی (ره) و همسر آیتالله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هر کدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، معصومه حائری یزدی که روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد.
محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام خمینی (ره) و آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفتگو میکردند.
ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲)، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد. طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور. سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی